چهل منزل عزا
|
|
چهل روز است که آتش از غمت افتاده بر جانم شده دریای خون جاری ز داغت از دو چشمانم
شده پر آبله پای یتیمان ای برادر جان چهل روز است که شرمنده من از پای یتیمانم
ز ضرب تازیانه شد تن اطفالت آزرده از این غصه برادر جان ببین حال پریشانم
تو بودی زنده در بالای نی، من پای نی مرده چهل منزل سر تو روی نی قاری قرانم
رقیه(س) می گرفت از من سراغت را که بابا کو شبی جان داد رقیه (س) از غمت بر روی دامانم
چهل منزل کشیدم بار سنگین مصیبت ها وفا کردم برادرجان ولی بر عهد و پیمانم
سر تو روی نیزه، پای نی من روضه می خواندم مرا زینب(س) مخوان، من خواهری محزون و نالانم
چهل روز است در این عالم نتابیده مه و خورشید سر از پیکر جدا گشته مه و خورشید تابانم
|
دوشنبه 94 آذر 9 |
نظر بدهید
|
|
|
|